You are here: Home » Chapter 12 » Verse 42 » Translation
Sura 12
Aya 42
42
وَقالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنهُمَا اذكُرني عِندَ رَبِّكَ فَأَنساهُ الشَّيطانُ ذِكرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجنِ بِضعَ سِنينَ

خرمدل

(یوسف خطاب) به یکی از آن دو که می‌دانست آزاد می‌گردد گفت: مرا در پیش سرور خود (یعنی شاه مصر) یادآور شو (و شرح حال مرا بدو بگو. باشد که از زندان رهایم کند). امّا اهریمن آن را از یادش ببرد که در پیش سرورش بازگو کند. لذا یوسف چند سالی در زندان بماند. 1
  • «ظَنَّ»: یقین داشت (نگا: بقره / 46 و 249، حاقّه / 20). «نَاجٍ»: رها. رستگار. «أَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ»: اهریمن یوسف را از یاد ساقی ببرد و او شرح حال یوسف را به شاه نگفت. ضمیر (ه) در فعل (أَنسَاهُ) به ساقی برمی‌گردد. به عبارت دیگر (ه) مفعول به اوّل، و (ذِکْرَ) مفعول‌به دوم است. ذکر این نکته نیز ضروری است که اهریمن جز وسوسه و اغفال، کاری نمی‌تواند بکند. با وسوسه‌های دائم خود، انسانها را به لذائذ و شهوات و کارهای بیهوده مشغول می‌دارد و چه بسا خدا و حقائق را از یاد آنان می‌برد (نگا: نحل / 99 و 100، ابراهیم / 22، حجر / 42). «لَبِثَ»: ماند. «بِضْعَ»: چند. عدد مبهمی میان سه تا نه است.