(ایّوب سوگند خورده بود که یکی از افراد خانوادهاش را تنبیه کند و چندین ضربهی چوب بزند. ما برای رفع این مشکل نیز بدو دستور دادیم) بستهای (از چوبهای نازک، یا رشتهی خرما، و یا ساقههای گندم و همانند آن) را برگیر و (او را) با آن بزن، و سوگند خود را مشکن. (و با کمترین اذیّت و آزاری قسم خویش را به مرحلهی اجرا درآور). ما ایّوب را شکیبا یافتیم. چه بندهی خوبی بود! او بسیار توبه و استغفار سر میداد. 1