50وَوَهَبنا لَهُم مِن رَحمَتِنا وَجَعَلنا لَهُم لِسانَ صِدقٍ عَلِيًّاخرمدلو رحمت خویش را شامل ایشان کردیم (و در پرتو آن به خیر و خوبی دنیا و آخرت رسیدند) و آنان را نیکونام و بلندآوازه کردیم. 1«مِن رَّحْمَتِنَا»: رحمت خود را. برخی از رحمت خود را. در پرتو رحمت خود خیر و خوبی دنیا و آخرت را بهره ایشان کردیم. «لِسَانَ»: زبان. در اینجا مراد کلام و گفتار است. عربها گاهی اندام را بر چیزی اطلاق میکنند که از آن عضو صادر میشود. از قبیل: یَد، بر قدرت و عطاء (نگا: فتح / 10، ص / 45). قَدَم، بر فضل و برتری (نگا: یونس / 2). لِسَان، بر کلام (نگا: ابراهیم / 4). «لِسَانَ صِدْقٍ»: ذکر جمیل. نام نیکو. (صِدْقٍ) مصدر است و به هنگام اضافه واژهای بدان، معنی وصفی دارد و بیانگر زیبائی و نیکوئی مضافِ خود است. از قبیل: رَجُلُ صِدْقٍ. إِمْرَأَةُ صِدْقٍ. قَدَمُ صِدْقٍ. مَقْعَدُ صِدْقٍ. لِسانُ صِدْقٍ. اضافه موصوف به صفتِ خود است (نگا: یونس / 2). «عَلِیّاً»: والا مقام. صفت (لِسانَ) است.