22لا تَجعَل مَعَ اللَّهِ إِلٰهًا آخَرَ فَتَقعُدَ مَذمومًا مَخذولًاخرمدل(ای انسان!) با یزدان، خدای دیگری قرار مده (و معبود خود مدان و به فریاد مخوان) که نکوهیده و زبون شوی. 1«فَتَقْعُدَ»: که زمینگیر و حقیر شوی و بر خاک مذلّت نشینی و دستگیر و یاوری برای خود نبینی (نگا: آلعمران / 160). فعل (تَقْعُدَ) را به معنی (تَصِیرَ) ذکر کردهاند. «مَخْذُولاً»: زبون. خوار. به خود رها شده و بیکمک و یاری مانده.