42وَقالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنهُمَا اذكُرني عِندَ رَبِّكَ فَأَنساهُ الشَّيطانُ ذِكرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجنِ بِضعَ سِنينَآیتیبه يكى از آن دو كه مىدانست رها مىشود، گفت: مرا نزد مولاى خود ياد كن. اما شيطان از خاطرش زدود كه پيش مولايش از او ياد كند، و چند سال در زندان بماند.